***

۵ مطلب در ژوئن ۲۰۱۷ ثبت شده است

به شب نکشید که ملاممد فرار کرد. کسی هم نفهمید کی از خانه‌ی محقرش در جنب مدرسه بیرون رفته بود؟ زن و بچه‏‌هایش را رها کرده بود و رفته بود. به زنش گفتند او دیگر شوهرت نیست چون مرتد شده و اگر خبری از او یافتی باید اعلام کنی چون قتل مرتد واجب است وگرنه معاونت بر إثم کرده‌‏ای و مجازات می‏‌شوی. زن مفلوک چادرنمازی روی سرش کشیده و بچه‌‏ها را گوشه‌ی اتاق، پشت خود، قایم کرده بود. انگار مردها آمده‏ بودند بچه‏‌هایش و مخصوصاً دخترهایش را بدزدند. این حرف‌‏ها را که شنید، بدنش سست شد. قبل از آن سنگینی خاصی روی شانه‏‌هایش حس می‏‌کرد، ولی در آن لحظه حس کرد سنگینی شانه‌‏ها به زیر شکمش به کلیه‌هایش منتقل شده است و هر چه سعی کرد خودش را نگه‏ دارد نشد که نشد؛ خودش را خیس کرد.

***

قرار شد کمی استراحت کنند. عبدالوهاب پدر فخرالدین یک قمقمه‌ی جنگی داشت پر از آب. قمقمه را از توی خورجین قاطر بیرون کشید و رفت پشت تپه تا قضای حاجت کند. فخرالدین آن وقت‏‌ها با عصای چوبیِ زیر بغل، خود را این طرف و آن طرف می‏‌کشید. با تقلای زیادی دنبال پدر رفت. پدر نشسته بود و داشت چند سنگ را ورانداز می‏‌کرد که با آن‌ها خودش را تمیز کند. به خوبی می‏‌دانست که موقع تخلّی نباید شکم و سینه و زانوهایش رو به قبله یا پشت به قبله باشد، در عین حال نباید کسی عورتش را می‏‌دید، جای مناسبی را پیدا کرده بود. مخرج بولش را با چند قطره از آب قمقمه تطهیر کرد و بعد از آن بود که به وراندازی سنگ‏‌ها برای تطهیر مخرج غائطش مشغول شد. سه سنگ مناسبِ خوش‌دست انتخاب کرد. آن‌جا که نشسته بود، آن‌قدر سنگ بود که اگر با این سه سنگ هم غائطش پاک نمی‏‌شد، می‏‌توانست از سنگ چهارم و پنجم و ششم استفاده کند. در همین اثناء ناگهان دید فخرالدین آمده بالای سرش و می‏‌پرسد: «بابا!…»، یعنی می‏‌خواست بپرسد: «بابا! آن جدّت که اسمش فخرالدین بوده کتابی که نوشته درباره‌ی چه بوده؟» که پدر با یکی از همان سنگ‏‌های خوش‌دست ‏زد توی سر بچه و پیشانی بچه ‏شکست. بعدها، شایع شد زخم پیشانی فخرالدین اثر جهاد است. او هم مخالفتی نکرد، چون به هرحال در راه کسب علم این اتفاق برایش افتاده بود.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ ژوئن ۱۷ ، ۱۲:۰۴
هلو هلو

به گزارش تسنیم، «ماه عسل» در برنامه دیشب، جمعه دوم تیر ۱۳۹۶ به ماجرای رفاقتی پرداخت که در نهایت به جنایت منتهی می‌شود. همه چیز از یک رابطه کاری میان حامد و دوستش آغاز می‌شود. کار به جایی می‌رسد که حامد به او پیشنهاد می‌دهد که برایش کار کند. او هم قبول می‌کند. این رفاقت ادامه می‌یابد تا...

 

حامد و مادرش مهمان برنامه «ماه عسل‌» شدند تا این ماجرا را شرح دهند. آنها این ماجرا را در حضور احسان علیخانی مجری برنامه‌ این‌گونه شرح دادند:

 

حامد:‌ فوق‌لیسانس برق هستم. الآن هم کارم برق است.

 

مادر: چهار بچه دارم.

 

علیخانی: اتفاق عجیبی در سال ۱۳۹۴ برای شما رخ می‌دهد. این ماجرا را برایمان شرح بده.

 

حامد:‌ از ۱۷سالگی برق‌کاری ساختمان می‌کردم. خیلی رفیق‌باز بودم. یک نفر پیدا کردم از دوستانم و او را هم وارد کار خودم کردم. کنار خودم هم به او حقوق می‌دادم. سال ۱۳۹۴ بود. گاهی این رفیقم را شب‌ها هم پیش خودم در خانه نگه می‌داشتم. وضع مالی‌شان خیلی خوب نبود. خانه‌شان شهریار بود. نزدیک ۲۰ روز در زندگی ما بود و خیلی هم مورد اعتماد ما بود.

 

مادر: عین خود حامد دوستش داشتم. خیلی به او محبت می‌کردم.

 

حامد: چند ماه گذشت و مدتی بود که پروژه کاری گیرم نمی‌آمد. یک شب به من زنگ زد که برویم بیرون تا دوری بزنیم. عینکش از دستش افتاد و شکست. گفت "بدون عینک نمی‌بینم". از من خواست که شب خانه ما بیاید. گفتم باشه. همان شب هم چند تا از بچه‌های دیگر از دوستانم به خانه‌مان آمدند. دوستانم شب رفتند. ما هم شب خوابیدیم و صبح دیدم که از اتاقم دارد بیرون می‌رود. گفتم "کجا می‌روی؟"، گفت دستشویی.

 

من هم خوابیدم. از خواب بیدار شدم و دیدم که چاقو در گردنم بود. او هم روی سینه‌ام نشسته بود. چاقو را از گردنم کشیدم بیرون. گفتم "چکار می‌کنی؟" مادرم داشت با همسر برادرم صحبت می‌کرد. دیدم مادرم در اتاق را باز کرد. تا مادرم را دید، یک چاقو به سینه‌ام زد و یک چاقو هم به ریه‌ام زد. با پا زدمش و به دیوار خورد. من به‌صورت حرفه‌ای تکواندو کار می‌کردم. پا شدم و گارد گرفتم.

 

مادر: به او گفتم که "به چشم‌های من نگاه کن، چرا این کار را می‌کنی؟".

 

علیخانی: در این صحنه شما در تعجب بودید که چرا این مهمانتان این کار را می‌کند.

 

حامد: امان نمی‌داد.

 

مادر: با خودش فکر کرده بود که اینها می‌خواهند به عروسی بروند و پول توی خانه دارند. می‌خواست پول را بردارد و برود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ژوئن ۱۷ ، ۱۱:۵۶
هلو هلو

مسعود کیمیایی در ٧٥ سالگی فیلم «قاتل اهلی» را ساخت و به قول خودش با سختی. البته این سختی به روابط میان انسان‌ها برمی‌گردد در میان این دنیای پیچیده و مضطرب. او خدمات بسیاری به سینمای ایران کرده است. اختلافات همیشه در همه فیلم‌ها وجود دارد، اما درنهایت این فیلم‌ها هستند که تعیین‌کننده‌اند. تهیه‌کننده فیلم گفت که کیمیایی به تدوین مجدد تن داد، اما کیمیایی به ما گفت: «طول پلان‌ها را کم کردم. تدوین فیلم همان است که بود». حالا قرار است فیلم بعد از عید فطر اکران شود.

 

کیمیایی به مناسبت این اتفاق دل‌نوشته‌ای به جای گفت‌وگو به شرق داد. ما هم چاپش کردیم:

 

«فیلم‌ساختن برای مهرجویی، تقوایی، فرمان‌آرا و... همین‌طور سخت‌تر، پرعذاب‌تر و پرخاطره‌تر می‌شود. عباس کیارستمی که رفت و آسمان ما را بی‌ستاره کرد. آخرین فیلمی که ساخته‌ام در ٧٥ سالگی و سی‌اَُمین آن است. باور کنید به آن ٢٩ فیلم قسم که هیچ‌کدام عذاب‌آورتر از این «قاتل اهلی» نبود.

 

قانون، دوستان، حرف حساب، خانه سینما و بیشتر از همه ارشاد کمک کرد تا این زورق بر توفان رفته را به ساحل برگردانند.

 

اما امان از دقایق و روزهایی که این قایق در میان موج‌های ساخته‌شده کژ میشه و مژ میشه. دوستان یکی به کژی‌ گرفت یکی به مژی.

 

معشوق فیلم‌ساز آقای عذاب تمام شد- بعد از همه این حرفا- فیلم شد، گفتند سینما نشد - سینما شد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ژوئن ۱۷ ، ۱۱:۵۳
هلو هلو

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ژوئن ۱۷ ، ۱۸:۱۹
هلو هلو

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ژوئن ۱۷ ، ۱۸:۱۹
هلو هلو